در بین تمامی مرزهای ارتباطی در مشاوره، موضوع تماس فیزیکی اکثراً زمانی مطرح میشود که منظور تماس جنسی میباشد که به طور کلی مردود است. شاید این تجربه از یک مشاور شنیدنی باشد که گفت: «به یاد دارم که در حال خاتمه دادن به جلسات درمانی با زنی زیبا (لبخند میزند) بودم و میدانستم که بین ما احساسات خاصی وجود دارد» حتی با وجود دانستن این نکته، زمانی که آن زن خواست برای خداحافظی او را در آغوش بگیرد، او نتوانست جلوی خود را بگیرد. «زنگ خطری در سرم به صدا درآمده بود، اگر بخواهم صادق باشم، اینکه او را در آغوش گرفته بودم حس خوبی میداد. ولی زمانی که میخواستم از او جدا شوم حس کردم که او مرا محکمتر به خودش فشار داد، آنجا بود که فهمیدم به دردسر افتادهام.»
شاید قدرتمندترین ارتباط انسانی، تماس بدنی باشد. با توجه به اینکه این تماس توسط چه کسی و تحت چه شرایطی انجام میشود، میتواند منجر به انواع واکنشهای نوروفیزیولوژیک شود که استرس را کاهش داده و آرامش به دنبال داشته باشد. در بافت مشاوره، تمامی انواع تماس ممکن هستند، از یک دست دادن رسمی گرفته یا فشار دادن شانه به نشانهی اطمینان دادن تا یک جلسهی گروهی که تمامی اعضا کنار هم جمع میشوند تا یکدیگر را به آغوش بکشند. بیشتر از 17 نوع مختلف تماس بدنی که ممکن است در مشاوره اتفاق بیفتد مورد بررسی قرار گرفته است، از مرسومترین اشکال تعامل گرفته تا درمانهای جسمی که در آن تماس فیزیکی بزرگترین نقش را بر عهده دارد. «نشانگرهای محاورهای[1]» وجود دارند که ممکن است مثلاً شامل استفاده از لمس مختصر دست مراجع برای تاکید بر یک نکته شود. همچنین اشکالی از لمس «تسلی دهنده» وجود دارد که نشاندهندهی حمایت و اهمیت دادن است. انواع مختلفی از تماسهای بدنی اتفاقی وجود دارد، مثلاً کمک کردن به مراجع برای بلند شدن از روی صندلی یا تماس داشتن با او در زمان اتمام جلسهی مشاوره. گونههایی از تماس فیزیکی عمیقتر نیز وجود دارند که به نظر میآید در چنین بحثهایی بیشتر توجهها به آنها جلب میشود، برای مثال نگه داشتن یک مراجع یا استفاده از تکنیکهای درمانی جسمی یا ماساژ دادن برای رفع تروما یا استرس. سنتی در حرفهی ما وجود دارد که در آن متخصصان بیوانرژتیک[2] و ریچیانها[3] و متخصصان جسم، از تماس فیزیکی به عنوان اساس و بنیاد درمانشان استفاده میکنند.
بیایید در مورد یک چیز کاملاً صادق باشیم: تماس بدنی میتواند بیانگر حمایت، اطمینان دادن و راحتی باشد، ولی، ممکن است به سادگی به چیزهایی که منظور ما نبودهاند، سوءتعبیر شوند. ویژگیهای بافتی بسیار زیادی در تعیین اینکه تماس به چه چیزی تعبیر میشود، نقش دارند؛ مثل تفاوت سنی، احساس جذابیت جنسی، عوامل فرهنگی و اینکه مراجع به فراخور هدف ما واکنش نشان بدهد یا نه.
یک مشاور آقا بیان میکند:«خیلی ساده، من هیچ وقت یک مراجع خانم که تقریباً هم سن و سال من است یا دختری که نوجوان است را بغل نمیکنم، چرا که امکان سوءبرداشت وجود دارد». در حقیقت، سن اشخاص، پیشینهی فرهنگی، جنسیت، جهتگیریهای جنسی، احساسات جنسی یا فانتزیهای رمانتیک ممکن است همگی در ترکیب با ویژگیهای خاص هر مراجع، نقش ایفا کنند. در واقع خود ما متوجه میشویم که چه زمانی تماس فیزیکی با مراجع، مشکلی ندارد، و چه زمانی خطرناک است، و زمانی که مطمئن نیستیم، بهتر است که محتاط باشیم و محافظهکارانه برخورد کنیم.
بافت فرهنگی قطعاً در این مورد نقش دارد. به طور کلی فرهنگ غربی و علیالخصوص فرهنگ آمریکایی در مورد انواع خاصی از تماس بدنی، سیاست منع و بازدارندگی در پیش میگیرد، ولی در گروههای فرهنگی دیگر، چنین نیست. در برخی نقاط دنیا، حتی برخی مناطق ایران، بسیار رایج است که افراد از یک جنسیت با هم قدم بزنند درحالیکه دستان یکدیگر را در دست دارند یا دستشان را دور کمر شخص دیگر حلقه کردهاند و ترسی از واکنشهای هوموفوبیک ندارند.
اولین و مهمترین چیز در مورد تماس بدنی این است که تصمیم برای لمس یک مراجع نباید به هر نحوی برای مراجع مضر باشد. معمولاً ممکن است مشاوری در آغوش کشیدن یا دست دادن را پیشنهاد بدهد تا عدم راحتی یا احساس درماندگی خودش را برطرف کند، چرا که این کار، اگر از حد و حدود خارج نشود، میتواند کمک کنندهترین کار برای مراجع باشد. همچنین تماس فیزیکی، خودافشایی یا هر مسئلهی مرتبط با حد و مرز به بافت فرهنگی ربط دارد به طوری که در مورد مراجعان دارای پیشینهی غیر غربی، صدق نمیکنند. در فرهنگهای آسیایی، آفریقایی و لاتین، روابط چندگانه بیشتر از اینکه استثنا به حساب بیایند، نرمال و عرف هستند. مخصوصاً زمانی که مشاور به نمایندگی از مراجعان گروههای اقلیت، نقش حامی و وکیل مدافع آنها را برعهده بگیرد، نقشها چند وجهی به شمار میروند. خودافشایی نه تنها مجاز است، بلکه ضروری است. به همین شکل، به شدت توهینآمیز و غیر محترمانه است که هدیه یا آغوش یک مراجع را نپذیرید. در برخی از مواقع، ما به عنوان نصیحتکننده، دوست، مربی، درمانگر، مشاور، روحانی، معلم، پزشک یا وکیل مدافع عمل میکنیم که هر کدام نیازمند نقش متفاوتی هستند و بیشتر از حد و حدود و خطوط قرمز، مسئولیت بر دوش ما میگذارند.
[1] conversational markers
[2] bioenergetic
[3] Reichian